اميرعلياميرعلي، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

گل پسر مامان

ادم ها را مسخره نکنید . مسخره ها را ادم کنید😉

بدون عنوان

این روزها روزهای سختی برای من بود . من تمام فکرو ذهنم پیش امیر علی بود که توی مهد گذاشتم . هزار تا تصمیم مختلف گرفتم . احساس می کنم امیر علی از دست من دلخور است . نمی دونم چه جوری بهش بگم که من با تمام وجودم دوستش دارم چه وقتی که پیشم هست چه وقتی که یک جای دیگه است . چند روز بود که عصرها بداخلاقی میکرد. ان روز انقدر بد خلقی کرد که احساس کردم  نا توان ترین ادم دنیا هستم . دلم می خواست بشینم و یک دل سیر گریه کنم . ولی حتی اجازه این کار رو هم بهم نداد.
25 ارديبهشت 1391

مهدکودک

از ١٠ اردبیهشت امیرعلی را گذاشتم مهد کودک . خدا می داند که چقدر برایم سخت  بود . با این که این چند روز  بیش از  ٢ ساعت  توی مهد ن گذاشتم  و وقتی امیر علی را خانه می بر دم  شادی را در وجودش حس می کنم که تا اخر شب ادامه دارد. ولی  انقدر فکر و خیال کردم که دیروز قلبم تیر می کشید .آخه همین که صبح می خوام تحویل مربی بدم جیغ و داد  و گریه و زاری می کنه که این موضوع خیلی ناراحتم می کنه . مربی اش میگه این طبیعیه  ولی من طاقت گریه اش را ندارم .
13 ارديبهشت 1391
1